به عنوان سر مقاله
این دهان بستی دهانی باز شد/جلال رفیع
وه چه خوش گفت آن رسول پاک باز
ذره ای عقلت به از صوم و نماز
زان که آن یک باطن است این دو عرض
این دو در تکمیل آن شد مفترض
آیا به راستی پیامبر اکرم چنین حدیثی فرموده آست؟و آیا به درستی مولوی
بقیه مطلبخبر
*قابل توجه دوستانی که آثارشان را ارسال می کنند.چون این وبلاگ منحصرا به شعرهای نیمائی اختصاص دارد نمی تواند پذیرا و ناشر شعرهای سپید باشد.لذا خواهشمندیم از فرستادن شعر های سپید خودداری فرمائید.
**با توجه به مشکلاتی ک برای سایت استاد شاکری پیش آمده ایشان عجالتا آثارخود را در این وبلاگ ارائه می دهند
نمونه های شعر دیروز برای تبرک
هنوز از شب دمی باقیست/ نیما یوشیج
هنوزاز شب دمی باقی ست، می خواند دراوشبگیربه مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
همره/نادر نادر پور
در بیابان فراخی که از آن می گذرمهابیل/هوشنگ بادیه نشین
«هر شامگاه سرخ
آن دم که آفتاب
با قاره های سوخته و زرد آسمان
دریاچه ها و قایق و توفان است
هر شامگاه سرخ
آن دم که بی کرانگی نرم ابرها
مقالات زیر نظر رضا همراز
حسین آرزو شاعر عاطفه ها / رضا همراز
سالها پیش که تازه به انجمن های ادبی راه یافته بودم به اقتضای سن بیشتر با جوانهای هم سن و سال خودم انس می گرفتم.البته همیشه حرمت و احترام اساتید متقدم مثل مرحومان سلطان آبادی،دکتر پدیده ،استاد محمد عابد،عباس هاتف،استاد هریسی،استاد دولت آبادی(درویش)،استاد یحیی شیدا
کف بین پیر باد/احمد طبائی
نادر نادرپور» بی تردید یکی از بهترین شاعران معاصر ایران است، اما جایگاهش آنطور که شایسته ی اوست، هنوز شناخته نشده است. در مورد دلایل این مساله می توان در فرصتی مناسب، به تفصیل سخن گفت. اما اگر بخواهم پاسخی کوتاه برای این تناقض ارایه کنم، باید بگویم که شاعرانی چون نادرپور، در حقیقت چوب میانه روی و پرهیز از جار و جنجال های زمانه و صد البته پرداختن صرف به گوهر حقیقی هنر را می خورند!
سرود نیلوفر هندی(یادداشتی بر نقل قولی در باره هوشنگ ایرانی)/استاد محمد علی شاکری یکتا
در میان صداهای معتدلی که نرم و آرام بر بستر خاموشی های زمانه و در شب های سنگین و شرجی پس از کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ در کوچه ی شعر معاصر فارسی زمزمه می شد و گوش خسته ی مخاطبان را نوازش می داد، حنجره ای متفاوت ، بلند اما زود گذر و ناپایدار “جیغ بنفش ” می کشید.افراطی ترین اندیشه ی شکل گرا(فرمالیست) ، در این صدا نهفته بود . زنده یاد هوشنگ
چیدمان کلمات/لطف الله شیرین زبان
زمانی که هنوز نوجوانی بیش نبودم و گاهگداری بر حسب تصادف مقاله ای و یا داستانکی می نوشتم این جملات را بر بالای مقاله ای گذاشتم(سال هزاروسیصدوشصت و یک): جامعه نوفرهنگ نووادبیات نورا طلب می کند و این فرهنگ و ادبیات نوهیچ موقع نمی تواند بی ارتباط با فرهنگ وادییات قدیم(کلاسیک)بوجودآید.( این مقاله سالیان بعد توسط دوست عزیزم فرهاد خائف در نشریه وزین اردبیل فردا به زیورچاپ آراسته شد).
روجا سرود بیدار باش/محمد عظیمی
کسی نمی داند قدیمی ترین آوازی که نیمای بزرگ شنید، کی و کجا بود. (1) آیا اول بار آن را در نوای مشرقی با زخمه ای که پدر بر سه تار می نواخت شنید یا در لالایی مادرش نوشیده است. اما به جرات می توان گفت که نیما پیش از آنکه به مصرعی از شعر فارسی اندیشه کرده باشد، ذهنش پر از آواز بومی برزگران و چوپانانی بود که در کنار گوسفندان، عاشقانه های خود را در امیری و کتولی بیدار می کردند.
کعبه دلها-یادی از استاد عبدالله واعظ/محمد رضا راثی پور
پیشرفتهای چشمگیر و مرز ناپذیر علوم طبیعی و افزایش چند صد باره توانائی های علمی انسان به هیچ وجه تضمینی نمی تواند باشد که غریزه نفع طلب و زیادت خواه انسان را مهار کند و او را به رعایت اخلاق کریمه وادارد.
این غول از بطری رها شده از هر ابزاری خواه چماق انسان غار نشین و گاه پیشرفته ترین ابزارآلات جنگی برای پیشبرد اهداف نا مقدس خود استفاده می کند و تنها باطل السحر آن ،تقویت اخلاق و حس نوع دوستی
خلوتی با استاد عبدالله واعظ/غلامرضا طباطبائی مجد
عاشقانهتر از این شعر تو عمرت شنیدهای: «نگاه کن! تو میدمی و آفتاب میشود...»؟ عبداللـه واعظ بود که بیمقدمه ـ البته به نظر من، و صدالبته با مقدمهای که یک دنیا اندیشه و تجربهای گران پشتِ سرش بود ـ به حرفام کشید تا از آن ورطهی دلتنگی و پیچیدگی در خود رها شوم. هنوز واژه واژهی مصرع را در ذهن خود
شعر محصول کارگاه خیال ذهن/استاد مهدی عاطف راد
در ذهن شاعران افزون بر کارگاههای دیگری که در ذهن همهی آدمهای دارای ذهن سالم وجود دارد- مانند کارگاه احساس، کارگاه ادراک، کارگاه فهم، کارگاه وهم، کارگاه اندیشه و تفکر، کارگاه تصور و تجسم، کارگاه تأمل، کارگاه عاطفه، کارگاه شور و هیجان، کارگاه خیالپردازی و خیالبافی، کارگاه رؤیا- یک کارگاه اختصاصی هم وجود دارد و آن کارگاه خلاقیت است و در قلب این کارگاه، کارگاه خاص شگفتانگیزی وجود دارد که نام آن را کارگاه خیال گذاشتهام و این نام را از حافظ عاریت گرفتهام.(۱)
نقد
نقدی بر یک غزل اوکتای سلامی/توکل بیلویردی
بی حساب حتی نیست ، پا دراز کردن من
خردک نقدی بر شعر محمد رضا راثی پور/استاد مسعود ناظم الرعایا
فقط به اندازه دوگامی
میان آن گوی سحر آمیز و دست من مانده بود باقی
که آرزوهای رنگ رنگم شود محقق…
درنگ کرد اسب و شیهه سر دادنقدی بر ملاح خیابانها/سروده شمس لنگرودی/ضیا الدین ترابی
«ملاح خیابانها» مجموعه شعر جدیدی است از شاعر معاصر شمس لنگرودی که 54 شعر کوتاه و بلند را در بر میگیرد؛ شعرهایی که مهمترین ویژگیشان سادگی زبان آنهاست.
مجموعه شعری با زبانی ساده و امروزی که تلاش میکند از زبان ادبی
همچنانکه پیش از این بارها تأکید کردهاند[1]، شعر امروز از عمق انسانی و عاطفی تهی مانده و به وادیِ مُدگرایی و سطحینگری غلتیده و شاعری بهشیوهای که در بوق و کرنای رسانههای ما جار میزنند، مانند سرمایهای است زودبازده که محصولش به همان زودی باید فراموش شود و جای خود را به محصولی دهد با ویژگیهایی که دلاّلان و گردانندگان این عرصه میخواهند.
شعر امروز
جدی ترین /سید علی میرافضلی
کابوسها
محصول بیداری استوقتی که جدی میشود هر چی
ذکر بر دار کردن حسنک/دکتر محمد رضا ترکی
مردی به روی مرکب چوبین نشسته است
جرم وی
آن چنان که خلیفه نوشته است
سه گانی/دکتر علی رضا فولادی
1
تلخ یا شیرین
هرچه هست اینست
زندگی لیموی شیرین است
هادی/علی رضا رجب علی زاده کاشانی
با طلایه یْ کاروان
قیام باد/شهاب الدین راهنما
دست من که نیست
تا برای چشم هایتان
شکوفه ای به هدیه آورم
شعر کوچولو/استاد مهسا زهیری
نمی دانم تو می دانی دلم تنهاست
نمی دانم تو میدانی برای دیدنت تنگ است؟
تو حتی اشکهایم را نمی بینی
سه گانی/پیام سیستانی
دره خسته است
دره سر به زیر و خسته است
دره باعث جدائی دو کوه دل شکسته است
پل/ محمد رضا راثی پور
آن واژه ی رازناک سِحرآمیز،
آن واژه کجاست؟
من نمی یابم
آن معجزه،
دو سه گانی/حجت کرمی
ریشه های من به خاک می رسد
ریشه های تو،به تو
من درخت می شوم تو سنگ
به پشت آن دری که بسته است
عبوس و اخم بر جبین
ترانه برای پرنده بی پرواز/استاد محمد علی شاکری یکتا
پر
باز کن کبوتر
تا شهر مهربانی
آنجا قفس ندارند
چهارپاره/الهه تاجیک زاده آریائی
;}
در دل آرام آبی رنگ
دختر خورشید دف می زد
ماهی نارنجی کوچک
در خلیج فارس کف می زد
کسی چه می داند
که انتظار تو در جاده های درد چقدر
نجیب و طولانی ست
این است سفر آینگی که به گل می نشیند
از ویله های زنگار
بر آبهای تیره هرزستان
توهم/جمشید علی زاده
نه این هلال نیست
بال پرنده ایست که بر نیزه کرده اند
بال کبوتریست که با مرگ آفتاب
سوروم/م.ووقار
هئچ بیلمه دیم
کیم یاتیپ کیم اویانیپ
آنجاق بیلیرم
فال قهوه/شعر
از نزار قبانی / ترجمه شعر: رضا طاهری
نشست
نشست و ترس در چشمان اش بود
بقیه مطلبهمیشه وقتی کتابی می خوانم و توجهم را جلب می کنه ، دوست دارم از آن برای دوستان هم بنویسم ... اخیرا کتابی از "اوریانا فالاچی " با ترجمه زیبای "یغما گلرویی " به نام "نامه به کودکی که زاده نشد " خوندم که برام بی نهایت جای فکر و تامل گذاشت ...با خوندنش گاهی در درونم و افکارم جدال و کشمکش به وجود می
آثار ارسالی زیر نظر توکل بیلویردی
در چرخ عارفانه آتش/جمشید پیمان
سرمایه
خانه دوست/محمد نوزادی
در اتاق فکرم
قفل/محسن خادم پور
تو چه قفلی زده ای بر دل من
تماس با ما